چگونه می توان به راحتی پادکست غذا خوردن Joan Summers را پخش کرد

چگونه می توان به راحتی پادکست غذا خوردن Joan Summers را پخش کرد

 من نمی دانستم که آن صفحه کلید چه مشکلی برای من ایجاد می کند.

بعید می دانستم این صفحه کلید چه مشکلاتی برای من ایجاد کند. زنگ هشدار من دیگر بلند شده ام ، نگرانم که همکاران جدیدم خیلی از من خوششان نیاید. پلک زدن . من پیش نویس را که شب قبل کار کرده بودم ، باز می کنم ، که ترکیبی از قطعات مست است. مهلت من 10 دقیقه است. پلک زدن . من به نظرات نگاه می کنم ، تعجب می کنم که چگونه این غریبه ها من را به خوبی می شناسند. پلک زدن . من در JFK چشم باز کرده ام و از خط افق جدید کاملاً شگفت زده شده ام. پلک زدن . من در خیابانی تاریک در بروکلین سرگردان می شوم ، نگران هستم که همکاران خسته در تعطیلات پشت سر من ممکن است استفراغ من را روی دوش غریبه ببینند. پلک زدن . دود آتش سوزی ریه های من را خفه می کند ، اما داستان من درباره الن دجنرس دیر است ، بنابراین بهتر است عجله کنم.

پلک زدن . آیا زمان کافی برای دویدن به مغازه خواربار فروشی قبل از پایان جهان دارم؟ پلک زدن . وقتی به آنها بگویم در حال از هم پاشیدن هستم ، آنها چه خواهند کرد؟ پلک بزنید ، و دیگر تمام شده است.

آزمایشی در Jezebel در حال اتمام است ، که در آن جولیان اسکوبدو شفرد بسیار با استعداد و بسیار خوب برای این دنیا ، جوآن سامرز ، یک جوان ساده لوح 23 ساله را از دامنه پر سر و صدای اینترنت بیرون کشید و او را وادار به تکامل کرد. فراتر از تصور خودش نتایج اولیه می گوید که این موفقیت چشمگیر بود – اگرچه گاهی اوقات مالیات می شد – ، اگرچه علیرغم نتایج امیدوارکننده ، این موارد باید در نهایت خود را جمع بندی کنند.

نزدیک به سه سال از زمان تماس جولیان با من چند روز قبل از سال نو در سال 2018 می گذرد و می پرسد آیا من وظیفه نوشتن درباره سلبریتی را دارم؟ طبق معمول در لیست ، جای خالی باز شده بود ، و او درباره پادکست من شنیده بود ، که من تقریباً همان کار را انجام دادم (البته به صورت رایگان). مطمئناً ، من گفتم و بلافاصله در 4 ژانویه 2019 شروع کردم. من تازه از کریسمس تلخ برگشته بودم ، پدر شوهرم تازه فوت کرده بود. در آن چند ماه اول احساس خوبی بود که ناامیدی و اضطراب و عصبانیت را به چیزی تبدیل کنم که به نظر مفید می رسید. با افزایش افق دید من در سایت ، کلیک ها افزایش یافت. تا تابستان ، من به صورت تمام وقت آزاد کار می کردم و در ذهنم تظاهر می کردم که واقعاً اینجا کار می کنم. سرانجام آنقدر خوش شانس بودم که استخدام شدم.

دو سال بعد در یک لحظه اتفاق افتاد. من به انبوهی از غریبه ها فاش کردم که مورد تجاوز جنایتکار آشنا با خط فک و شخصیت باهوش قرار گرفته ام. من نه یک ، نه دو ، بلکه سه آتش سوزی کامل را وبلاگ کردم. من با نوجوانان لرزان و آنارشیست های پیر در یک اعتراض ضد جنگ جمع شدم. مادرم حتی در مورد یک قطعه بسیار خوب که در آن چیزهای بسیار زیبایی در مورد او گفتم ، دیگر صحبت نکرد ، عمدتا به این دلیل که من در مورد کمونیسم و ​​مراقبت های بهداشتی عمومی بسیار صحبت کرده بودم. و من خوش شانس بودم که دو بار به شهر نیویورک منتقل شدم ، اگرچه بار دوم در روزهای اولیه همه گیری جهانی ، قطعاً به کرونا مبتلا شدم.

حتی در شش ماه از استخدام حرفه ای من ، کالیفرنیا اولین مرحله قرنطینه را آغاز کرد. شریک من شغل خود را از دست داد ، ما سپس آپارتمان خود را از دست دادیم و مسائل مربوط به اعتیاد با ما از کنترل خارج شد . من آن را عمدتا در محل کار حفظ می کردم ، اگرچه نوشیدن مزاج من را کوتاه می کرد و خورشید را در آسمان سریعتر بالا می برد ، تا اینکه در بهترین روزها به سختی وارد کار شدم. اما چون جولیان نه یک فرد عادی است و نه یک رئیس عادی ، از من خواست که مرخصی بگیرم و خودم را جمع کنم. من این کار را کردم ، زیرا این نوع شانس ها اغلب اتفاق نمی افتند ، بلکه همچنین به این دلیل که احتمالاً در غیر این صورت من را می کشد.

وقتی برگشتم ، دستم را بر روی محرک های اولیه نوشتن سست کرده بودم: مواد مخدر ، الکل ، عصبانیت و دردی که در سینه ام نشسته بود و از من می خواست که چگونه تنفس را فراموش کنم. حالا قرار بود کی باشم؟ مطمئناً زمانی که در حال بررسی نقایص مختلف شخصیتی خود بودم ، کمتر خنده دار و بی جا بودم. اما فکر می کنم راه خود را پیدا کردم. با شروع آن دوره جدید ، من عمق الن دجنرس ، را استخراج کردم که شخصیت ساخته شده برای من آشنا بود . من با زنانی صحبت کردم که هنرشان برای من چالش برانگیز و دشوار بود ، و یادآور با جذاب ترین عکاسان مشهور جهان در مورد تعامل بی ادبانه آنها با هریسون فورد ، یا مهمانی با استیوی نیکس ، یا زماني كه شير براي آنها پرستار بچه داشت.

من حتی یک تحقیق طولانی انجام دادم – یک تحقیق که شروع کننده یک رقابت جزئی بود – به این دلیل که کارمندان محلی Hot Topic مگان فاکس و مسلسل کلی مدتی در حدود نیمه شب از پشت بام یک باشگاه بالا رفتند ، مشارکت بسیار ضروری در گفتمان عمومی در مورد بالا رفتن از سقف و عاشقانه افراد مشهور.

در اینجا در Jezebel ، من تیمی از ویراستاران بهتر از جولیان ، یا استاسا ادواردز یا کلی فیرکلوت نمی شناسم. من از شیدایی که در هنگام ارسال پیام های DM و چت های گروهی و ایمیل های شما داشتم عذرخواهی می کنم. همه شما مرا به نویسنده ای تبدیل کرده اید که اکنون هستم. من همچنین نمی توانم Clover Hope ، Katie McDonough و Alexis Sobel Fitts را فراموش کنم. در مورد نویسندگان همکار من ، خوب ، شما همه می دانید که من می توانم یک شیره گنگ باشم ، بنابراین آن را کوتاه می گویم ، قول می دهم. هارون واکر … من هر روز یک ساعت به طور واقعی با شما با تلفن صحبت می کنم. شما از قبل همه چیزهایی را که می خواهم بگویم می دانید. اشلی ریس ، ما یک دهه است که یکدیگر را می شناسیم ، بنابراین به 100 سال دیگر می رسیم. Hazel Cills ، من برای میم های نفرین شده ام عذرخواهی می کنم. مگان رینولدز ، امیلی آلفورد ، من در مقابل شما دو نفر به اندازه کافی گریه کرده ام ، بنابراین مجبور نیستیم بیشتر از این در اینجا انجام دهیم. جوزویاک ثروتمند ، شانون ملرو ، مولی اوزبرگ ، تریسی کلارک فلوری؟ همه شما بسیار مستعد هستید ، نمی توانم به اندازه کافی به شما بگویم.

در جاهای دیگر ، فریلنسرها و تهیه کنندگان ویدئو و نویسندگان دیگر: لیزا فیشر ، استر وانگ ، کلر لاور ، جویزل آسودو ، رایلی مک لود ، شوشانا وودینسکی ، ویکتوریا سونگ ، ویتنی کیمبال ، جنیفر پری ، ماکدا سندفورد ، جنتا آدامز ، اتان گچ ، متیو Reyes ، Monique Judge ، Joel Kahn ، Elena Scotti ، Brandy Jensen ، Marie Solis ، Justice Namaste و بیشتر. اگرچه زمان در سازماندهی اتحادیه متفاوت است. این خاطره ای است که برای همیشه آن را گرامی می دارم. این سایت ها یک تلاش جمعی هستند ، تلاشی که بر ساعت های بیشمار بدون حقوق کمیته های سازماندهی متکی است. ما برای جدایی ، و فقط حقوق و مراقبت های بهداشتی فراگیر مبارزه کرده ایم. فریاد ویژه ای به رفیق ابدی من شانون ملرو می رود ، که مرا در بهترین و بدترین حالت دیده است. و سازمان دهندگان ما در WGAE ، بدون آنها نمی توانیم مبارزه را ادامه دهیم.

بعدی چیست؟ اگر پلک بزنم ، آن را از دست خواهم داد ، بنابراین بگذارید بگوییم که دور می روم ، و همچنین بسیار نزدیک. من بعد از یک قرن برزخ در سال گذشته به خانه اوکلند می روم. مطمئناً دیگر با آن میزان شانس که در اینجا انجام دادم ، دیگر نمی نویسم ، زیرا ایزابل قلب من را برای همیشه نگه می دارد. شما همچنان می توانید من را در سایر نقاط اینترنت ، به امید خدا ، پیدا کنید ، اما مخصوصاً در پادکست من ، Eating For Free ، که می توانید بیشتر جاهایی را که این چیزها را می شنوید پخش کنید . [19659012] هر چند یک چیز مسلم است. زمان رفتن فرا رسیده است ، زیرا هیچ چیز خوب مدت زیادی طول نمی کشد ، و آنهایی که در نهایت ترش می شوند. من ترجیح می دهم با تمام خاطرات خوش خود دست نخورده را ترک کنم – حتی خاطرات غم انگیز نیز در این ترکیب هستند. خداحافظ ، و همچنین سلام! همه جا را می بینم

.