بهترین پست در حال حاضر در اینستاگرام، تصویری از حیوان خانگی، نوزاد یا فرد مشهوری نیست که در حال انجام کاری نامناسب است. این یک تصویر CGI از یک دلفین صاف و لاستیکی است که توسط بچه دلفین کوچکش سر میکشد. خود تصویر با رنگهای پاستلی جذاب، با درخشش لطیف نگهدارنده تراپر لیزا فرانک، با جرقههای Blingee-adjacent خیره شده است. در متن بزرگ پیامی از سوی یک موجود بیچهره با رگههای بیرحمانه پولیانا منتشر میکند: «من صاحب خانههای متنفرانم هستم. آنها بدون اجاره در ذهن من زندگی نمی کنند.» این پست تنها یکی از بسیاری از پستهایی است که affirmations@ را پر میکند، یک اکانت میم اینستاگرام که مخاطبانی بسیار جوانتر از من را هدف قرار میدهد که با این وجود در این زمانهای سخت به منبع شادی و آرامش تبدیل شده است.
در طول سال گذشته، که از جهاتی بیرحمانهتر از سال قبل از آن بود، متوجه شدم که دوستیها و کانالهای حمایتی من هنوز محکم بودند. اما پخش دوباره و مکرر نارضایتی ها حتی برای گروهی از شنوندگان مشتاق در نهایت برای همه طرف های درگیر خسته کننده شد. حساب عجیب و غریب و سورئال @affirmations راه حلی بعید ارائه می دهد، و کلمات مناسبی را برای درک سوپ پیچیده احساسات که شامل تجربه انسانی است ارائه می دهد. حتی اگر آن کلمات به شکلی بیان شده باشند که گویی سخنان نوجوانی سنگسار شده است که اخیراً مراقبه ماورایی را کشف کرده است. یک پست از 15 اکتبر که دارای آواتار مجاور تینکربل است که یک اشکال را در دست دارد، که نوشته «زندگی یک کابوس نیست»، من را تا حدودی به یاد کارتون مستقیم-t0-DVD دیزنی میاندازد که خواهر کوچکتر من است. ممکن است در جوانی تماشا کرده باشند. همچنین اشاره ای به یک اینترنت قدیمی در اینجا در سبک و محتوا وجود دارد . همانطور که EJ Dickson در Rolling Stone در اوایل سال جاری نوشت، @affirmations برخی از DNA فرهنگی را با "اشتراک هویت" به اشتراک میگذارد که توسط فهرست کامل اینترنت در سال 2010 رایج شد. به طور خاص برای ظاهراً هر تجربه ای در زیر نور خورشید طراحی شده است. اشتراکگذاری این فهرستها در شبکههای اجتماعی ابزاری تنبل برای ابراز وجود بود، گام بعدی تکاملی منطقی بعد از آن، ارسال یک GIF از یک پاندا که ابتدا روی دیوار میلغزد و نوشت «این من هستم». اینکه ما از هر دو شکل بیان گذشته به یک حساب اینستاگرامی که توسط یک نروژی 20 ساله که خود را "نوازنده سابق بلک متال" معرفی میکند، تبدیل شدهایم، حس عجیبی دارد.
جو فراگیر جملات تاکیدی ارسال شده توسط نروژی فوق الذکر، متس نستروف آندرسن، بسیار مثبت است، اما آنقدر پیش پا افتاده است که جای زیادی برای تفسیر باقی می گذارد. چیزی که بسیار مثبت است میتواند هم بیحرکت و هم کنایهآمیز خوانده شود. یک پست اخیر که یک عروسک ترول با چشمان گشاد را نشان میدهد که عبارت «این هفته هر روز گریه نمیکنم» که با فونت درخشان sans-serif روی آن قرار گرفته است، نوعی مانترا است – راهی برای بستن کمر خوش بینی برای یک هفته دیگر در تندردام. پیام در خلأ وجود دارد، اما زمانی که در دست پوستر قرار می گیرد، شکل می گیرد، کسی که آن را با معنای خود ، و همچنین پیروان پوستر، که لایه کار تفسیری خود را بر اساس آنچه انجام می دهند، آغشته می کند. آنها در مورد زندگی پوستر در آن زمان می دانند. با خواندن دقیق آرشیو استوری اینستاگرامم مشخص شد که من این یکی را به اشتراک نگذاشتم، اما گمان میکنم فقط به این دلیل که کمی بیش از حد شبیه یک فریاد برای کمک بود. یک کلیپ هشداردهنده در مقطعی در تابستان، زمانی که در چنگال چیزی بودم که اکنون میدانم فقط نقطهای از افسردگی موقعیتی بود. با جزییات جزییات احساساتم برای هر کسی، از جمله درمانگرم که برای شنیدن نگرانیهایم دستمزد دریافت میکند، احساس خستگی و بیثمری میکردم. مشکل این بود که من هنوز نیاز به شنیدن را احساس می کردم. پیمایش در فید من منفعل و خنثی بود، حتی گاهی اوقات خوشایند. اما در نهایت، فکر میکنم که کمی احساس عدم ارتباط کردم. ارسال یک میم از یک حساب کاربری که با خوشبینی بیمعنی سروکار دارد، تلاشی بود برای اینکه احساس بهتری داشته باشم، اما همچنین به عنوان یک فشارسنج مفید از هاله عمومی من برای کسانی که ممکن است با من تعامل داشته باشند، عمل کرد. قصد من این نیست که این عادت را به عنوان یک خدمت عمومی برای حلقه کوچک دوستانم با زندگی و نگرانی های شخصی خود در نظر بگیرم، اما برای من، کمی درمانی به نظر می رسد. خندیدن به مزخرفات درونی خودت، معلوم میشود، کار میکند.
درک ضرورت آسیبپذیری در اواخر عمر به ذهنم خطور کرد، اما در دو سال گذشته، زمانی که همه آن را داشتهاند، ابزار مفیدی بوده است. تحت تأثیر احساسات کمانهروی خودشان قرار گرفتهاند. مطمئناً دیگران عادات سالمی را برای مقابله با عدم اطمینان بیوقفه این همهگیری ایجاد کردند که همهگیری روزانه ایجاد میکند، اما برای من، صحبت در مورد احساسات بزرگم طاقتفرسا و بسیار خستهکننده شد. گاهی اوقات هیچ راه بهتری برای بیان سوپ کسل کننده از احساسات مختلف وجود نداشت جز ارسال یک تأیید احمقانه و ادامه دادن آن: مقدار کمی از احساسات، به جای هر چیز اساسی تر، اما به اندازه کافی رضایت بخش برای پردازش کوتاه احساس، سپس ادامه دادن
حقیقتاً، میمهای موجود در @ affirmations مانند راهی دلپذیر برای بیان نیهیلیسمی که قبلاً پیدا کرده بودم، اما به شکلی دلپذیرتر احساس میکردم به نظر میرسید. بیشتر. پیمایش در اینستاگرام در روز تولدم امسال و به اشتراک گذاشتن تصویری از کیم کارداشیان با عبارت "من جشن خواهم گرفت، گریه نخواهم کرد" در اطراف صورتش به خودم یادآوری کردم که احتمالاً نباید آن روز گریه کنم. ، اما اگر احساس می کردم نیاز دارم، اشکالی ندارد. بسیار احمقانه است که به یک حساب اینستاگرام برای انجام کارهای سنگین احساسی لازم برای یک شخص بودن تکیه کنید، اما گاهی اوقات راه آسان بهترین راه پیش رو است.
.
.
